یک مکث  یک تشکر

سلام دوستان عزیز!

دو ماهی هست که این وبلاگو به توصیه ی دوستان دلسوزم راه انداختم اینجا لازم

دونستم از همه ی عزیزانی که به من لطف بی اندازه داشتن از صمیم قلب تشکر بکنم.

و واجب میدونم یه تشکر خیلی ویژه داشته باشم از تمام اون عزیزانی که فقط به گفتن تعارفات معمول

 اکتفا نکردن و بر سر من منت گذاشته به نقد ترانه ها پرداختن.که در حقیقت هدف از راه اندازی این

 وبلاگ جز این نبوده.برای هنر جوی تازه کاری که دنبال پیشرفته شنیدن اینکه :این کارت خوبه یا اون یکی

بد(بدون هیچ دلیلی) دردی رو دوا نمی کنه.ما همه محتاج نقدیم برای رسیدن به موفقیت.من همیشه منتظر

 شما هستم گوشه ی کنج این تنهایی...

دل که میگیره

...

ترانه ی این پست حذف شد!

دوستان عزیز توجه داشته باشند که تمامی این ترانه ها دارای مجوز از ارشاد می باشد و استفاده از این ترانه ها به هر نحوی منوط به اجازه کتبی از نویسنده می باشد.در غیر این صورت...!!!

غزلی از استاد حسین منزوی


خيال خام پلنگ من، به سوی ماه جهيدن بود

...و ماه را ز بلندايش به روی خاک، کشيدن بود

پلنگ من ـ دل مغرورم ـ پريد و پنجه به خالی زد

که عشق ـ ماه بلند من ـ ورای دست رسيدن بود

گل شکفته! خداحافظ اگر چه لحظه ديدارت

شروع وسوسه ای در من به نام ديدن و چيدن بود

من و تو آن دو خطيم _ موازيان به ناچاری _

که هر دو، باورمان ز آغاز، به يکدگر نرسيدن بود

اگر چه هيچ گل مرده دوباره زنده نشد، اما

بهار در گل شیپوری مدام گرم دميدن بود

شراب خواستم و عمرم شرنگ ريخت به کام من

فريب کار دغل پيشه، بهانه اش نشنيدن بود

چه سرنوشت غم انگيزی که کرم کوچک ابريشم

تمام عمر قفس می بافت، ولی به فکر پريدن بود


ثبت این غزل در این وبلاگ نه به خاطر خویشی من با غزل تیز پای غزل ایران که تنها به خاطر ادای دینی است که همه ی ما شاعران و نویسندگان این آب و خاک به گردن داریم و ادای آن جز با شناساندن هر چه یبشتر  آثار قدرتمند او میسر نمی شود.در این بین شاید  وظیفه ی من به خاطر خویشی و هم خونی ام با استاد  سنگین تر باشد.برای خوانش نقدی بر این غزل به این آدرس مراجعه کنید      

/http://kozaz.blogspot.com


رضا منزوی

سحر

...

ترانه ی این پست حذف شد!